اون روز بهم گفتی توی این وضعیت باید کمکم کنی . حق هم با تو بود و توقعت بجا . اگر بحث خاطر و خاطر خواهیه، منم خودم اومدم تو میدون . اگر تونستم کمکی بکنم که خداروشکر . اگر هم توفیقی نداشتم دیگه بعدا نمیگی میدونو خالی کردی و کمکی بهم نکردی . از دیشب مطمعن باش فضا، فضای دیگه ایه . حالا تمام تلاشتو بکن که این مساله ختم به خیر بشه . فردا ظهر میرم سرکار و تا چند روز هروقت نیاز شد به کمک و همفکری من، پیام بده یا زنگ بزن .
سلام عزیزم . می نویسم عزیزم، چون برای همیشه عزیز خواهی موند . اما شاید این آخرین نوشته ی من برای تو باشه . همونطور که دیروز آخرین دیدار ما بود .! این چند روز شاید متوجه شده باشی که چند نفری با ادبیات جدید برای پادرمیونی قضیه شما اومدن خونتون و حرفهاشون رو زدن . ولی افسوس که هیچکدوم نه جسارت منو دارند و نه قاصدهای توانمند و امینی هستند که بتونن کاری رو که باید انجام بدن و همه دست از پا درازتر برگشتن .! شاید واسه این باشه که برای هیچکدوم از اونها
درباره این سایت